- موضوع خبر : بدون نمایش, مقالات
- شناسه خبر: 18119
«باید مطلقا مدرن بود»
آرتور رمبو
۱. اصل باید برای ما انسان باشد. همین انسانِ پوست و گوشت و خونداری که در اطرافمان زندگی میکند و رنج میکشد، رنجِ فقر، بیعدالتی و گاهی هم قتل ناموسی.
تنها جایی که میتوانیم این اصالتِ انسان را بازیابی کنیم، فرهنگ مدرن است. اساسا مدرنیسم از آنجا آغاز میشود که هیچچیز با ارزشتر از جان و حق حیاتِ انسانها وجود ندارد و نمیتوان انسانها را فدای برساختههای خودش کرد. نمیتوان انسان را در خدمت ایدئولوژی، سنت، مذهب یا حتی تکنولوژی درآورد. بلکه تکتک این برساختههای انسانی باید در خدمت انسانها باشند. هیچکدام از این پدیدهها نمیتوانند مانع آزادی عمل و تفکر انسانی شوند، مگر قانونی که ما بینِ انسانها عقد شده است و آنهم توسط انسانها بازبینی و نظارت میشود. هیچکس حق ولایت و برتری بر انسانها ندارد، نه حاکم و نه پدر. حقِ تعیین سرنوشت (اعم از برقراری رابطه، کار، افکار و عقاید و…) باید در اختیار انسان باشد. هرکس سعادت خودش را خودش تعیین میکند و تا آنجا که قانون اجازه دهد -همان قانونی که بدون دخالت سنت، ایدئولوژی و… به وسیلهی انسانها وضع شده، – میتواند به دنبال بالفعل کردن استعدادها و پیگیری سعادت خودش باشد.
هیچکس حق تصمیمگیری بر سرنوشت دیگران را ندارد و تکثر میان انسانها باید محترم شمرده شود و قانون خود در مقام اجرا، باید پاسدار چنین تکثری باشد. پس نمیتوان به هر قانونی احترام گذاشت، به عنوان مثال بردهداری یا تبعیض نژادی به عنوان یک قانون هرگز نمیتواند در فرهنگ مدرن پاس داشته شود.
تمام این بدیهیات را نوشتم که بگویم مدرنشدن برای ما یک ضرورت است. مدرن شدن به مثابه پذیرفتن خودبنیادی بشر، به مثابه فهمیدن انسانِ قائم به خود و خوداندیش. نه به مثابهی انسانی که صرفا از ابزارهای مدرنیته نظیر آیفون استفاده میکند اما از بیخ و بنیاد عقاید سنتی در درونش ریشه کردهاند.
۲. طبیعی است در چنین شرایطی احساسات جمعی خدشهدار شود و جامعه واکنشهای عاطفی نشان دهد. از کلیپها، عکسها، دلنوشتهها و دیگر تولیدات اینچنینی که برای چند روز فضا را پر میکند. در میان این پیامها شهروندان اغلب با عبارتهای کلیشهای همچون «لعنت بر ما»، «ما انسان نیستیم» و… اظهار شرمساری کرده و خود را مقصر این وضعیت میپندارند. در صورتی که به گمانم مقصر دانستنِ اینچنینی از اساس اشتباه است و هیچ مشکلی را حل نمیکند، بلکه تنها میخواهد فشار روانی وارد بر خود را کاهش دهد.
واقعیت این است که هیچ ننگ و شرمی بر ما نیست. در این موقعیت بهجای لعنت فرستادن بر «ما»یی نامتعین و بیمسئولیت باید عواملی را نقد کنیم برسازندهی چنین فاجعهای شدهاند. از سنتهایی که بدنِ زن و حق زیستناش را به اسم ناموس بهانهی دخالت دیگری میکنند و به این کار مشروعیت میبخشند تا قوانینِ جاری که از قاتل حمایت میکنند
لینک کوتاه: