- موضوع خبر : بدون نمایش, دیدگاه
- شناسه خبر: 5555
نیمنگاهی به واقعیتهای جامعه داشته باشیم
سیدجواد میری | جامعهشناس
در کشورهایی که حس رضایتمندی در میان شهروندان بالاست و کارآمدی و کارایی دولت در سطح مطلوبی قرار دارد به دلیل وجود سه لایه یا سه چرخه بسیار کلیدی است. چرخه نخست، چرخهای است که ما آن را افکار عمومی یا عرصه عمومی مینامیم. چرخه بعدی چرخه سیاستگذاری نام دارد و چرخه بعدی نیز چرخه سیاستمداران است. در کشورهایی که از سطح رضایتمندی بالایی برخوردار هستند، عرصه عمومی از چنان وسعتی برخوردار است که در آن تضارب آرا، دادوستد فکری و خلق و تولید ایدهها از طریق تشکلهای مدنی، انجمنهای علمی، اصحاب علومانسانی، روشنفکران و خود مردم صورت میگیرد، البته کسانی در لایه میانی و چرخه میانی قرار دارند که سیاستگذاران مینامیم؛ سیاستگذاران به انحای مختلف در عرصههای عمومی سعی دارند ایدههای کلیدی و فکرهای تولیدشده را رصد کنند و بعد در یک اتاق فکری این ایدهها را تدوین و سیاستگذاری میکنند و آن را به سیاستمداران انتقال میدهند و سپس سیاستمداران در چرخه آخر براساس سیاستگذاریهای ابلاغ شده شروع میکنند به ابلاغ سیاستها در سطح جامعه. مردم که در چرخه اول و در افکارعمومی قرار دارند زمانی که ایدههای سیاستمداران را میشوند و راهکارها را میبینند احساس همدلی میکنند، چون ایدههایی که در جامعه و در افکار عمومی خلق شده بودند را به صورت مدون و در قالب راهکارهای ارایه شده شاهد هستند. این روند سبب میشود ارتباط ارگانیکی بین عرصه عمومی و عرصه سیاست ایجاد شود و مردم حس رضایتمندی داشته باشند و اگر تصمیم دارند حرکت و گامی داشته باشند، دیگر برمبنای اجبار و مقتضیات نیست.
متاسفانه در برخی جوامع این حلقه میانی یعنی سیاستگذاران وجود ندارد و اساسا سیاستمداران سعی دارند خلق ایده و خلق ایده و راهکار کنند و آن را درنهایت به جامعه تزریق کنند. شاید به همین دلیل است که یک حالت همدلی و همراهی بین اقشار مختلف مردم و سیاستمداران وجود ندارد. برخی از این حالت بهعنوان شکاف بین دولت و ملت صحبت میکنند که به انحای مختلف باید پر شود اما به دلیل نبود عرصه سیاستگذاری امکانپذیر نیست. اگر این مسأله را بهعنوان چارچوب نظری در نظر بگیریم و تاملی بر برنامه ششم توسعه داشته باشیم بهعنوان مثال در مورد توانمندسازی خانواده میتوانیم بگوییم این سیاستها اگر بتوانند در این چارچوب شکل بگیرند میتواند به توانمندسازی جامعه و توانمندسازی نهادهای اجتماعی و افراد کمک کند. اگر این نگاه وجود نداشته باشد خود این سیاستگذاریها میتواند بهگونهای تولید تنش کند و نقدهایی را در پی داشته باشد، البته نقدهایی که بهجای اینکه سازنده باشند حالت تخریبی بیابند. اما باید گفت اساس آن یعنی ایدهپروری که در برنامه ششم وجود دارد و ما نسبت به مسائل و معضلات اجتماعی راهکار داشته باشیم و روی آن تفکر کنیم فیالنفسه خوب و سازنده است.
ما در این مسأله فقدان سیاستگذاری را شاهدیم، چون سیاستگذاری نسبت به تغییر و تحولات اجتماعی حساسیت دارد. بهعنوان مثال ما میگوییم برای استخدام تاهل مزیت محسوب میشود یا مزایایی را برای فرزندآوری در نظر میگیریم در نگاه کلان درست است که میگوییم اگر جامعهای نتواند نسلهای خود را تولید کند دچار مشکلات و بحران میشود اما باید این مورد را نیز در نظر بگیریم جامعهای که در اشتغالزایی ضعفهایی دارد و همین ضعف سبب پایین آمدن آمار ازدواج میشود، جامعهای که در زمینه مسکن سیاستگذاری ندارد، آیا این سیاستها و مزیتها میتوانند این مشکلات را به صورت ریشهای حل کنند و در تحکیم خانواده نقشی پررنگ ایفا کنند؟ ما درحال حاضر ١١میلیون جوان داریم که بین ٢٢ تا ٣٧ یا ٣٨سال قرار دارند که ازدواج نکردهاند آیا این دست از سیاستها حذف این بخش از جامعه نیست؟
درواقع باید به این حساسیتها نگاه ویژه داشته باشیم. در سیاستگذاریها نباید ایدهآلها را دید. ایدهآلها باید یک نیمنگاهی به واقعیتهای اجتماعی داشته باشد. چه کسی میتواند این واقعیتها را به سیاستمداران تزریق کند؟ جامعهشناسان، اصحاب رسانه، انجمنهای مختلف علمی هستند. اساسا در نوشتن برنامه ششم توسعه چقدر از توانایی و ظرفیتهای جامعهشناسان در حوزه کار، خانواده، اجتماع، جمعیتشناسی و …. بهره برده شده است؟ برنامه توسعه طیف وسیعی از مسائل اجتماعی را دربرمیگیرد. توسعه یک مفهوم تکبعدی نیست که تنها راههایمان را گسترش بدهیم، توسعه یک مفهوم کمی و کیفی و چندضلعی است که اساسا تمام ظرفیتهای جامعه ایران معاصر را برای تغییر و تحولاتی که در آینده هم در سطح ملی و هم در سطح منطقهای و هم در یک سطح بینالمللی رصد و هم تئوریزه کند و بگوید جامعهای که درحال حاضر در این شرایط قرار دارد ۵ یا ١٠سال دیگر باید در چه جایگاهی ایستاده باشد، البته همه اینها باید با بهره بردن از توانایی جامعهشناسان صورت بگیرد.
لینک کوتاه: