- موضوع خبر : بدون نمایش, مقالات
- شناسه خبر: 17303
۱.زندگی اجتماعی مجموعه ای از فرآیندهاست که البته به طور طبیعی منجر به خلق برخی محصولات هم می شوند.جامعه زنده جامعه ای است که در آن فرآیندهای مربوط به چهار حوزه فرهنگ،اجتماع،اقتصاد و سیاست فعال هستند و البته محصولات فرهنگی(متن)،اجتماعی(پیوندهای دراز مدت و کوتاه مدت)،اقتصادی(کالا و پول) و سیاسی(قدرت و اقتدار) می آفرینند.
۲.آنچه در حوزه فرهنگ به عنوان متن کتاب،فیلم،شعر،مجسمه،و…..در نهایت محصول فرهنگی شناخته می شود حاصل فرآیند زنده و پویای “گفتگویی” است که در زمان و مکان خاص و با صرف منابع ممکن می شود.فرهنگ بیش از هر چیز یک منطق گفتگویی است.جامعه ای می تواند محصول فرهنگی بیافریند که فرآیند گفتگو در آن ممکن شود.تولید فرهنگ به یک میزان هم نیازمند انسان های خلاق است و هم نیازمند سالن های گفتگو،انجمن ها،محافل،شب شعرها،جلسات نقد،نشریات و……که فرآیند گفتگو در آنها ممکن می شود.
۳.آنچه در حوزه اجتماع به عنوان پیوندهای دراز مدت یا کوتاه مدت شناخته می شود محصول روابط سرد و گرمی است که باید فرآیند زنده آنها در جامعه ممکن باشد تا این پیوندها ایجاد گردد.عشق(پیوند دراز مدت) و سکس(پیوند کوتاه مدت) هر دو محصول دیدارها،ملاقات ها،با هم نشینی ها،اجتماع کردن ها،گفتگوهای دوستانه و رسمی و…..هستند.در جامعه ای که نتواند روابط گرم را ممکن کند عشق و سکس ناممکن می شود و روابط انسانی تنها به یک محصول یعنی سوء استفاده از یکدیگر منتهی می گردد.جامعه زنده جامعه ای است انباشته از دیدار و ملاقات و با هم نشستن.میزان سلام کردن های عمیق و دوستانه در یک جامعه شاخص زنده بودن آن جامعه است.
۴.آنچه در اقتصاد به عنوان کالا و در نهایت پول خلق می شود حاصل فرآیند سازگار شدن یک جامعه با محیط خاص خود است که تجلی آن را می توان در فعالیت تولیدی صنعتی،کشاورزی،یا خدماتی دید.اقتصاد کالا و پول نیست.اقتصاد یعنی توان یک جامعه در سازگار شدن با محیط خود و تبدیل کردن آن محیط به سرمایه.بنابراین،اقتصاد به جای کالا و پول فرآیندی است از سرمایه پروری یا سرمایه زایی که در نهایت منجر به خلق کالا یا پول می شود.
۵.آنچه ما در سیاست به عنوان قدرت لخت یا اقتدار(قدرت مشروع) می شناسیم حاصل فرآیندهای سیاسی همچون تحزب،گروه سازی،سندیکا سازی،صنف سازی،انجمن سازی و ….است که در آنها گروه ها و احزاب به بسیج نیرو،ایدئولوژی و رهبری از طریق جر و بحث ها و مجادلات سیاسی می پردازند.قدرت آن نیروی سرکوب یا خفقانی نیست که یک دولت خود را در به کارگیری آن مشروع می داند.قدرت حاصل فرآیندهای مدیریت زندگی است که در گوشه گوشه جامعه ممکن می شود و در درون خود ایده و اندیشه و جمع سازی و فعالیت جمعی و تحزب و راهپیمایی می سازد.
۶.در سالهای پس از انقلاب،بویژه در سالهای پس از دولت احمدی نژاد و قدرت گرفتن نیروهای نظامی و حاکم شدن منطق نظامی گری بر جامعه ما با مرگ همه فرآیندهای سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی روبرو هستیم.تمام تاکید رهبران جمهوری اسلامی معطوف به محصولات مطرح در حوزه های اقتصاد،سیاست،اجتماع و فرهنگ و یا نهایتا تقویت ایده مونتاژ است.در جمهوری اسلامی در برخورد با سیاست بر “رای و انتخابات”،در برخورد با فرهنگ بر “مدرک و مقاله”،در برخورد با اقتصاد بر “دستمزد و حقوق ” و در برخورد با اجتماع بر “حضور در صحنه” تاکید می شود. جمهوری اسلامی می کوشد با حذف فرآیندها در زندگی اجتماعی به کنترل جامعه بپردازد،غافل از آنکه بی اعتنایی به فرآیند ما را به سمت خلق جامعه ای پیش می برد که دیگر حتی قادر به پیوند گرفتن با محصولات بشری نیز نیست.جامعه بی فرآیند جامعه ای تهی از نیروی زندگی و آفرینشگری است که به هنگام روبرو شدن با بحران ها تنها مجهز به یک راهکار برای حل مشکلات خود است:خشونت و آدم کشی چه از سوی جامعه و چه از سوی نظام سیاسی.
لینک کوتاه: