- موضوع خبر : بدون نمایش, مقالات
- شناسه خبر: 17272
روندهای شکل گیری یک حکومت مردمی و براندازی حکومت های مستبد همواره از محبوبترین سرفصل هایی است که توسط علاقمندان و دانشجویان علوم سیاسی مطالعه می شود. یکی از وقایع مهمی که معمولا کمتر به آن توجه میشود حوادث سال ۱۹۸۹ لهستان است که منجر به براندازی جمهوری مارکسیست-لنینیستی خلق لهستان توسط حزب کارگران متحد لهستان شد.
پژوهشگران علوم سیاسی معتقدند تغییرات بزرگ سیاسی به یکباره به وجود نمیآیند و حاصل یک بسیج عمومی از نیروهای مبارز و مخالف با حکومت است. این بسیج سیاسی همان طور که در جریان انقلاب اسلامی، بین نیروهای مارکسیست و لیبرال و اسلام گرا به وجود آمد، در لهستان نیز میان گروه ها و اصناف مختلف کارگری به خصوص کارگران شرکتهای کشتی سازی شکل گرفت. نتیجه گردهمایی این اصناف و گروه های کارگری، ایجاد تشکیلاتی تحت عنوان اتحادیه کارگران متحد لهستان بود. این اتحادیه به عنوان هسته اصلی رهبری مخالفان حکومت، نتیجه گردهمایی کمیته های کارگری پیگیری اعتصاب ها بود. خواسته کارگران معترض مثل همه زمانها و مثل همه کارگر های معترض تمام کشورها ثابت است. ظاهراً سرمایهداران در همه جا گاهی اوقات فراموش می کنند زندگی ۹۸ درصد مردم جهان هیچ وجه اشتراکی با زندگی آنها ندارد و با چند ماه تاخیر در پرداخت حقوق چه زندگیهایی به مرز نابودی می رود. همه کارگران معترض جهان، از کارگران کشتی سازی گدانسک تا کارگران نیشکر هفت تپه و هپکو اراک، از لخ والسا تا اسماعیل بخشی، از شرایط سخت کاری، درآمدهای پایین، عدم پرداخت حقوق و تهدید کارگران معترض به اخراج شکایت دارند. اما تحت حکومت جمهوری خلق لهستان تنها کارگران نبودند که از شرایط موجود ناراضی بودند. توده مردم نیز غالباً با حکومت مخالف بودند و از سیاست گذاری های حکومت راضی نبودند. راهکار حاکمیت مستبد در قبال معترضین هم مثل ماهیت اعتراضات کارگران مشترک است. سرکوب، اخراج و حتی دستگیری و زندان نتیجه اعتراض کارگران است. اصولاً در بررسی تحولات مهم و گذارهای سیاسی که تا حدودی نیز منتج به توسعه سیاسی شده اند همواره ردپای پررنگ حرکت های جنبشهای کارگری دیده می شود. اگرچه که سلب مشروعیت سیاسی و تغییرات بزرگ در ساختار های حاکمیتی حاصل نارضایتی عمومی در اکثریت طبقات و لایههای جامعه است اما همواره کارگران بوده اند که با اعتصابات خود چرخه صنعت و سرمایه داری را مختل کردند و باعث ماندگارترین تغییرات سیاسی شده اند. جامعه لهستان هم از این قاعده مستثنا نبوده است. اگرچه که عموم مردم به دلیل خشونت های استالینیستی از حاکمیت ناراضی بودند اما نخستین بار این کارگران بودند که به طور خاص در سال ۱۹۷۰ دست به قیام زدند که البته این قیام به خون هم کشیده شد و تعداد زیادی کشته و زخمی بر جای گذاشت. اما این قیام و اعتصاب عظیم حاصل تصمیم ناگهانی نبود و در زمینه چند حادثه تاریخی به وجود آمد. شروع افول حکومت جمهوری خلق لهستان بعد از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ و فضای سیاسی نسبتاً باز پس از مرگ او آغاز شد. از سال ۱۹۵۵ نیز تعداد زیادی از زندانیان سیاسی آزاد شدند که این امر باعث تقویت جبهه مخالفین سیاسی حکومت جمهوری خلق لهستان بود. حکومتهای ناکارآمد و نامشروع بعد از گذراندن دوره سرکوب و پس از آن که دیگر با سرکوب هم نتوانند مخالفین خود را کنترل کنند، معمولاً دو استراتژی در پیش میگیرند؛ استراتژی اول این است که با وعده قدرت و ثروت به سران مخالفین، برای خاموشی خطر فروپاشی اقدام می کند. بعضی مواقع نیز این پیشنهادها عملی میشود و عموماً دیده میشود سران مخالفان در حکومت فعلی به پست و مقام می رسند و عموم مردم که به آنها اتکا کرده بودند در نتیجه شکست خوردن اعتراضات شان دچار سرخوردگی و ناامیدی می شوند. اما گاهی اوقات حکومت ها در برابر شخصیت های مستحکم افرادی قرار می گیرند که حاضر به معامله با اعتماد مردمی که به آنها اعتماد کردهاند، نیستند!
استراتژی بعدی زمانی است که طبقه حاکم درخواستش توسط سران مخالفان رد می شود و یا اینکه حاکمیت اصلا حاضر نیست قدرت خود را با مخالفان شریک شود. در چنین شرایطی طبقه حاکم راهی را پیش میگیرد که نهایتاً باعث از دست دادن تمام قدرتش می شود. حاکمیت میخواهد وانمود کند که اصطلاحا صدای اعتراضات را شنیده و سعی در اصلاح رفتار خود دارد. اقداماتی از جمله آزادی زندانیان سیاسی و یا حتی وعده ایجاد آزادیهای سیاسی.
در واقع آزادی زندانیان سیاسی اقدام جدیدی نبوده است و همواره حکومتها به نشانه حسن نیت و حتی برای به دست آوردن دل مخالفان اقدام به آن کردهاند.
اما حاکمان گویی به این مورد توجه ندارند که زندانی سیاسی در واقع بذری است که در خاک نفرت کاشته میشود و این زندانی سیاسی به مثابه همان بذر رشد میکند و سایه هایش بر روی قدرت حاکمیت افکنده میشود و عملاً حکومت را تحت الشعاع خودش قرار می دهد. دقیقا همان لحظه که نخستین قطره خون مخالفین به خاک ریخته می شود و یا حتی یک روز از آزادی یک شخص منتقد و معترض سلب شود؛ گویی حکومت سند فروپاشی خودش را امضا کرده است و این اتفاق نه فورا، ولی قطعا بوقوع خواهد پیوست.
تقریباً در تمامی حرکت های عظیم سیاسی، این کارگران بودند که به رهبری زندانیان سیاسی و آسیبدیدگان از جانب حاکمیت، پرچمدار مبارزات بودهاند. در لهستان نیز تقریباً همین الگو تکرار شده است. قیام سال ۱۹۷۰ اگرچه که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی علیه حکومت بود اما نه نخستین حرکت و نه آخرین حرکت بود. حکومت گمان میبرد کارگران بعد از آن که بالغ بر هزار کشته و زخمی نتیجه نخستین اعتراض خود می دیدند، دیگر فکر اعتراض و اعتصاب علیه حکومت هم نباید به ذهنشان خطور کند.
تا مدتها وضع خفقان، توانسته بود جلوی برگزاری اعتراضات بگیرد اما این آرامش نسبی یک دهه دوام داشت. با آغاز سال ۱۹۸۰ میلادی شرایط اقتصادی لهستان رو به وخامت گذاشت. از آنجا که قیمتها همه به صورت مرکزی و توسط دولت اعلام و کنترل میشد و مضاف بر آن، خرید و فروش اقلام گوشتی در انحصار دولت بود، به دنبال افزایش قیمت تولیدات گوشتی در نخستین روز ماه ژوئیه این سال، تنها پس از ۸ روز، جرقه اولین سلسله از اعتصابات عمومی در شهری بهنام شویدنیک زده شود. این اولین اعتصاب ۲ هفته به طول انجامید. اعتراض بعدی، در کارخانه کشتیسازی گدانسک آغاز شد و به اعتصاب کارگران در ۱۴ اوت همان سال انجامید که توسط «اتحادیه آزاد کارگران شهرهای ساحلی» لهستان سازماندهی شد. برای نخستین بار، در میان خواستههای اعتصابکنندگان، موضوعاتی سیاسی مطرح شدند. ساعت ۱۱ صبح همان روز، لخ والسا تکنیسین برق که یکی از کارگران اخراجشده در نتیجه اعتراضات بود با حمایت دیگر کارگران وارد محوطه کارخانه شد. کمیته سازماندهنده اعتصاب، خواستار بازگشت به کار کارگران اخراجی و در راس آنها لخ والسا و آنا والنتینویچ گشت. از دیگر خواستهای این کمیته، برپایی بنای یادبود کشتهشدگان اعتراضات سال ۱۹۷۰ احترام به حقوق کارگران و قانون کار و ارائه برخی خدمات اجتماعی بود. دو روز بعد، نمایندگان دیگر اعتصاب کنندگان در دیگر مراکز صنعتی و اداری (بوگدان لیس و آندژی گِـویَزدا) با کمیته اعتصاب کارخانه کشتیسازی گدانسک ملاقات کرده، کمیته مشترک اعتصاب را پایهگذاری نموده و لخ والسا را به عنوان رئیس این کمیته برگزیدند. روز ۱۷ اوت، یکی از کشیشان معروف گدانسک (هنریک یانکوفسکی) مراسم عشای ربانی را در برابر دروازه ورودی کارخانه کشتیسازی و به نشانه حمایت از اعتصابکنندگان برگزار کرد. سپس کمیته مشترک اعتصاب، فهرست معروف ۲۱ درخواست خود را اعلام کرد. همزمان کمیتهای از حقوقدانان و فعالان اجتماعی، مذهبی، با هدایت «کمیته دفاع از کارگران» (KOR) و با مدیریت تادئوش مازویتسکی و برونیسواو گرمک شکل گرفت تا کارگران را در جریان مذاکرات با نمایندگان دولت یاری دهند. این اعتراضات ادامهدار بود، تا آنجا که در دسامبر سال ۱۹۸۱ با اعلام حکومت نظامی و دستور استفاده از سلاح گرم علیه معترضین، شمار زیادی از کارگران معدن وکارخانه کشتیسازی، کشته و زخمی شدند. در فضای سرکوب حکومت نظامی تنها شکل اعتراضی که دولت نمیتوانست با آن برخورد کند، مراسم مذهبی بود و کلیسا به عنوان تنها محلی که در آن میتوان آزادانهتر سخن گفت مرجع مخالفان شد. از جمله یکی از کشیشان ورشو به نام یـِژی پُپیـِوشکوک از مرتبطین با اتحادیه همبستگی بود در یک سخنرانی تند و مشهور حکومت کمونیستی را به زیر شلاق انتقادهایی سخت گرفت. وی ۲ سال بعد توسط نیروهای امنیتیای که بعداً «خودسر» خوانده شدند ربوده شد و پس از چند روزی جنازهاش را در رودخانهای یافتند. بنظر میرسد نهادهای امنیتی عادت دارند وقتی مخالفین خود را به قتل برسانند و در برابر فشار افکار عمومی، قتل را به نیروهای «خودسر» نسبت میدهند. بعدها، وی به نماد شهیدان راه آزادی و اتحادیه همبستگی مبدل شد.
در همان سالها، حکومت جمهوری خلق لهستان، تحت فشار افکار عمومی و جامعه بینالملل، مجبور به تکرار رویه قبلی خود شد. یعنی باز هم برای نشان دادن حسن نیت و کسب رضایت جامعه لهستان و بینالملل، اقدام به آزاد کردن عدهای از زندانیان سیاسی از جمله لخوالسا کرد. اگرچه که اینبار حکومت باز هم راه رفته قبلی خود را طی کرد، اما نمیتوان از تاثیر فشار جامعه بینالملل نیز چشمپوشی کرد.
طی سالهای ۱۹۸۳-۱۹۸۸ میلادی، کمیتهای تحت عنوان «اتحادیه همبستگی» تشکیل شده بود که مسئول پیگیری اعتصابات و اعتراضات مخالفان حکومت بود. از دیگر سو، همزمان با لغو حکومت نظامی رژیم به روشهای پیشرفتهتر و جدید سرکوب روی آورد. در وزارت کشور «سازمان پژوهشها و مطالعات امنیتی» تشکیل شد که وظیفه اصلیاش هماهنگی نیروهای حکومت در مقابله با اتحادیه همبستگی در سراسر کشور بود. کشتار مخفیانه برگزیدگانی از مخالفان آغاز شد و قتلهایی زنجیرهای در چندین نقطه کشور اتفاق افتاد. در پایان سال ۱۹۸۳ لخ والنسا به عنوان برنده جایزه صلح نوبل اعلام شد، اما دولت از صدور گذرنامه برای او به منظور شرکت در مراسم اهدای جایزه خودداری کرد و هرچند که سالها بعد آشکار گردید که نیروهای امنیتی با ارسال مدارک گوناگون به کمیته صلح نوبل تلاش کرده بودند تا از اختصاص جایزه به والسا جلوگیری کنند، اما دانوتا، همسر والسا موفق شد تا خود را به مراسم مربوطه رسانده و جایزه را به نمایندگی از وی دریافت کند. در سال ۱۹۸۵ که میخائیل گورباچف به قدرت رسید، اوضاع برای مخالفین در تمامی کشورهای تحت قیمومیت اتحاد جماهیر شوروی از جمله لهستان مساعد شد. پس از آنکه در سال ۱۹۸۶، لخوالسا آزاد شد و فعالیت اتحادیه همبستگی را جدیت بخشید، انگار که اتفاقات برای حاکمان به روزهای آخر رسیده بود. در سال ۱۹۸۸ شرایط بد اقتصادی بازهم بدتر شد. تورم شدید٬ نبود یا کمبود کالاها در بازار٬ کیفیت پائین محصولات داخلی و در نتیجه نارضایتی همگانی کاملاً مشهود بود. اصلاحات اعلامشده از سوی نخست وزیر وقت میچیسلاو راکوفسکی پاسخگوی نیازها نبود. دیون کشور و عدم بازپرداخت وامهای خارجی بر مشکلات افزودند. از ۲۵ آوریل ۱۹۸۸ تا ۲۲ اوت این سال اعتصابات سراسر کشور را فراگرفته بود. سرکوبهای انجام شده به خصوص از جانب میلیشیای خلقی دیگر برای خاموش کردن اعتراضات کافی نبود. در ۲۶ اوت فرمانده قوای مسلح برای مذاکره با اعتصاب کنندگان اعلام آمادگی نمود و ۵ روز بعد با لخ والسا دیدار کرد و روز پس از آن اعتصابات پایان یافتند. ۲ ماه بعد تلویزیون لهستان مناظرههایی با حضور مخالفین تشکیل داد و لخ والسا در یکی از این مناظرهها شرکت کرد و با موفقیت طرف دیگر را محکوم ساخت. سرانجام در روز ۱۸ دسامبر ۱۹۸۸ کمیتهای شامل یکصد نفر از رهبران جنبش و با مدیریت اتحادیه همبستگی برای انجام مذاکره با سران حکومت تشکیل شد. این کمیته به بخشهای مختلف تقسیم شد تا هر بخش در زمینهای خاص درخواستها و مطالبات مردمی را مدون کنند. روز ۲۷ ژانویه ۱۹۸۹ در دیدار والسا با نمایندگان دولت٬ گروهی که قرار بود در مذاکرات موسوم به «میزگرد» شرکت کنند مشخص و تعیین شدند. این گروه شامل ۲۰ نفر از اتحادیه همبستگی٬ ۲۰ نفر از سوی حکومت٬ ۱۴ نفر مستقل و ۲ روحانی بود. اولین جلسه مذاکرات در ششم فوریه تشکیل شد. این مذاکرات تا پنجم آوریل به طول انجامید. طرفین توافق کردند تا اتحادیه همبستگی مجدداً حزبی قانونی قلمداد شود و اولین انتخابات نیمه آزاد در روز ۴ ژوئن ۱۹۸۹ برگزار شود. این انتخابات با پیروزی اتحادیه همبستگی به پایان رسید و راه را برای تغییرات وسیع بعدی باز نمود.
لینک کوتاه: