- موضوع خبر : اخبار اجتماعی, بدون نمایش, دیدگاه
- شناسه خبر: 8125
روزنامه یا پاکورا
خلیل موحد
۱- کالاهای فرهنگی و به ویژه حوزه¬ی نشر و شمارگان کتاب و نشریات درمیهن ما روزگار خجسته¬ای را سپری نمی¬کند. اشتیاق به خوانش آثار مکتوب کاغذی، کتاب و مطبوعات به شدت در حال افول است. شادابی و حرصی که در دو مقطع سال¬های۵۷- بهار۶۰ و ۷۶- ۸۴ برای خرید و مطالعه¬ی کتاب و نشریات، در دردرون بسیاری از ایرانیان و به ویژه فرهنگ دوستان زبانه می¬کشید، به دلایل ذهنی و علل عینی به شکلی یأس¬آور فروپاشیده است. برخی از ناشران جامعه¬ی مدنی و مستقل از حوزه¬ی رسمی حکومتی، یا عطای چاپ و نشر را به لقایش بخشیده و یا با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته¬اند. تک فروشی مطبوعات جدی فکری و سیاسی و غیرزرد نیز به شدت در سراشیبی است.
۲- در شهر ما بوشهر که حداقل در تمام دوران¬های بهارکتاب و مطبوعات، شمارگان کتاب و مطبوعات به نسبت جمعیت، در وضعیت کم و بیش امیدوارکننده و در مورد مطبوعات گاه هیجان¬انگیز و فراتر از تصور اهالی فرهنگ بود، اینک در وضعیت قرمز روزگاز می¬گذرانند. دکه¬های مطبوعاتی، یکی پس از دیگری در حال تعطیلی و تغییر شغل¬اند. دو دکه¬ی مطبوعاتی « حسین دعایی» واقع در خیابان نادر شمالی و « مخبر» واقع در میدان شهر که با بیش از نیم سده پیشینه،چشم و چراغ آگاهی بخش این شهر و میعادگاه روزانه¬ی خوانندگان مطبوعات کشوری و سپس محلی( در سه دهه ی اخیر) بودند، اینک حال و روزی دگرگون یافته¬اند. دکه¬ی¬ دعایی، پیر زنده¬ی روزنامه¬فروشان بوشهر، که به وسیله¬ی ¬یکی ازفرزندان ایشان اداره می¬شود، روزنامه فروشی را به بدلیجات فروشی فروکاسته و دیگر هیچ رهگذری در آن جا دست¬کم برای خواندن تیترها و عناوین صفحات نخست و رنگارنگ نشریات درنگ نمی¬کند. در دکه¬ی مخبر نیز چندی است که آفریده¬های مطبوعاتی اصحاب قلم جایگاه پیشین خود را ندارد.
در میدان و یا فلکه¬ی فرودگاه قدیم سنگی(میدان امام)، دکه¬ی« حسین دشتی»که به¬ویژه در عصر اصلاحات برو بیایی داشت چندین سال است که از آن اثر و خبری نیست. در همین سال جاری، « محمود خدری» دیگر روزنامه¬فروش مستقر در میدان نیز به ناچار با حوزه¬ی توزیع نشریات وداع کرد، بساط تغذیه ذهن و جان را جمع و سفره¬ی خوراکی¬های جسمانی را گسترد و تختگاه مطبوعات را به« پاکورا» سپرد. گرچه تراکت زد که در کنار خوردنی¬های گرم و سرد « روزنامه¬های باطله» هم به خریداران عرضه می شود! نوشت افزار و روزنامه فروشی مرحوم « مهیار» نیز که در دهه¬های چهل و پنجاه در خیابان شاپورسابق« لیان کنونی) قرار داشت و سپس به خیابان فرودگاه منتقل شد، اینک بخش فروش نشریات را وانهاده است.
دکه¬های مطبوعاتی موجود در خیابان باغ زهرا نیز گرچه خوشبختانه تاکنون به سرنوشت دردناک دکه¬های پیش گفته گرفتار نشده و به رغم فروش برخی اجناس دیگر و تبدیل شدن برخی از آن¬ها به نوعی« مینی سوپر»، در مجموع، هویت فرهنگی خود را پاس داشته¬اند؛ اما این نگرانی ژرف و فرساینده وجود دارد که ادامه¬ی رکود و سکوت حاکم بر دکه¬های مطبوعاتی، برای این دسته از نشریه فروشان نیز فرجام نامبارکی رقم زده و شاید آنان را مجبور سازد برای تداوم زیست اقتصادی و معیشتی خویش، کلاً قید فروش مطبوعات را بزنند.
۳- در باب علل و دلایل کاهش شدید شمارگان نشریات جدی و نا وابسته به اردوگاه زرد، می توان پاسخی گسترده داد. نگارنده اما در این جا آهنگ ارایه¬ی چنین پاسخ تحلیلی را ندارد. هدف من از این نوشتار اما این است که نشان دهم که در صورت ادامه¬ی این شرایط دشوار، شهر ما، کاملاً از دکه¬های مطبوعاتی برهنه خواهد شد و دکه¬ها و نشریات کاغذی محلی و ملی به پستوی حافظه¬ها کوچ خواهند کرد. و این به هیچ روی خبر خجسته¬ای برای شهر کهنسال و پرآوازه¬ی ما نخواهد بود! و شگفت این که این ماجرا در زمانه¬ای رخ می دهد که به علت افزایش فزاینده¬ی مهاجرت به مرکز استان، نرخ جمعیت در شهر بوشهر به اوج خود رسیده است.
حال پرسش بنیادی این است که چرا دکه¬های مطبوعاتی ما در مراتبی متفاوت کار فرخنده ی توزیع مطبوعات رها کرده و سراغ مشاغل غیر فرهنگی رفته¬اند؟! گرچه برای من به عنوان یک روزنامه¬نگار گمانه¬زنی در این خصوص دشوار نیست؛ من اما به این بسنده نکرده و به گفت و شنود با برخی از دکه-داران مطبوعاتی پرداختم. زان پس بود که به این نتیجه¬ی قطعی رسیدم که علت بنیادین تعطیلی این دکه¬ها و یا دلچرکینی دکه¬داران نسبت به ادامه¬ی کار، از رونق افتادن بازار فروش نشریات است. روزنامه¬فروشان ما نه به اختیار و از سر شوق، بلکه به اجبار و به علت دغدغه¬ی نان، ناچار حرفه¬ی خود را وانهاده اند. آن-ها به درستی می¬گویند که با فروش اندک نسخه¬ی نشریات، نمی¬توانند از پس هزینه¬های سنگین زندگی برآیند. آن¬ها آن گونه که خود می¬گویند در این دوران کرختی و وادادگی اقتصاد مطبوعاتی، یکه و تنها مانده و هیچ نهاد و اداره¬ی فرهنگی به دادشان نمی¬رسد.
۴- این وضعیت اسفناک و استمرار آن به باور من اما در تضاد با پیشینه¬ی فرهنگی به نسبت کامیاب بوشهر در قلمرو فرهنگ و هنر و به خصوص در ساحت تولید پدیدارهای نوشتاری مانند کتاب و مطبوعات می باشد. چگونه پذیرفتی است که دکه¬داران مطبوعاتی شهری با سابقه¬ای صد ساله در چاپ و انتشار نشریه و ده، پانزده نشریه در حال انتشار و شماری فراوانی نویسنده و روزنامه¬نگار در تاریخ معاصر، به خاطر رکود غم¬انگیز فروش، این چنین رنجور شده که برای رهایی از آسیب¬های اقتصادی آن، از فروش روزنامه به عنوان یک کالای فرهنگی دست شسته و سر از کارهای دیگر درآورند؟! این رخداد نه فقط برای مولدان فرهنگ و جماعت اهل قلم، بلکه برای کلیت سامانه¬ی فرهنگی بوشهر رخدادی نامبارک است! و متولیان رسمی فرهنگ مانند اداره¬ی ارشاد و بخش فرهنگی شورای شهر و شهرداری و استانداری به عنوان عالی¬ترین اداره¬ی رسمی استان، و نیز خود مدیران مسئول مطبوعات محلی و نمایندگان نشریات سراسری باید برای پایان دادن به این نابهنجاری اقدام کنند. باید تمام راهکارهای ممکن برای حمایت مالی و معنوی از دکه¬داران مطبوعاتی- که همه¬ی آن¬ها از طبقات فرودست جامعه محسوب می شوند- به کار بست. تعطیل شدن دکه¬های مطبوعاتی و خروج آن¬ها از متن کارکرد فرهنگی و یا سکونت آن¬ها در حاشیه مینی¬سوپرها به صورتی که از آنان به¬کلی هویت زدایی شود، رویکردی زیان بار و رویاروی توسعه¬ی فراگیراست. و البته پر واضح است که خود صنف دکه¬داران در پیدایش این وضعیت نامیمون نقش چندانی ندارند. افت سهمگین تک¬فروشی که موازنه¬ی میان دخل و خرج آن ها را به نفع خرج به هم زده و بی¬اعتنایی نهادهای فرهنگی مسئول در ارایه¬ی بسته¬های تشویقی به دکه¬داران، این قشر را ناگزیر کرده تا برای دستیابی به نیازهای نخستین خود، در جست و جوی راه¬حل¬های جایگزین باشند. طرفه این¬که این وضعیت در شهری برپاست که از یک سو در سال ۹۵ به عنوان پایتخت کتاب کشور معرفی شده و از دگر سو در آن سالیانه صدها میلیون تومان برای برگزاری هفته¬ی بوشهر هزینه می¬گردد. پول¬هایی که چه بسا در چگونگی و چرایی مصرف آن حرف و حدیث¬های نیز وجود دارد.
لینک کوتاه: