- موضوع خبر : بدون نمایش, سیاسی, مقالات
- شناسه خبر: 6553
حمید موذنی:
جهان امروز، در گیر و دارِ بود و نبودِ یک حرف است. بخشی از سردمدران سنت گرا و مردمان هویت گرای این جهان با افزودن این حرف، خواستار جهانی تقابلی هستند. یازده سپتامبر۲۰۰۱ عملیاتی شدن آمال آنها بود. از دیگر سو، بخشی از نظام های توسعه یافته و شهروندان وطن جهانی و صلح دوست بهتر را جهانی بدون این حرف تصور می کنند. آنها، طالب صلح ، مدارا و ارزش گذاری به تنوع و تفاوت هستند . تفاوت این دو سوژه در یک حرف است:”ر”. حرف” ر” در تروریست و نبودش در توریست. جهان امروز ، درگیر و دار انکار و یا وجود ” ر ” در این دو سوژه است . سوژه هایی که هر دوی آنها دو رویکرد متفاوت و متضاد را دارند. در این دو موضوع، انسان یا در حال شناخت تفاوت ها و درک تنوع هاست (توریست) و یا در حال زدودن تنوع و تفاوت هاست و در دفاع از همرنگی و یک هویت به حذف و تقابل با سایر هویت ها اقدام می کند( تروریست) . بر همین اساس میتوان بر اساس بازی های زبانی به تاویل این موضوع پرداخت. گفتمان کنونی جهان تقابل و جدال بر سر بود و نبود “ر”است. حرفی که نبودش ضمانت صلح و دموکراسی و بودش تضمین جنگ و تئوکراسی است . ” ر” ای که همچون مهمیزی سخت و خشن، قصد دارد جهان مدرن را به عقب کشیده و سنت را بران مسلط سازد . “ر” ای که تلاش دارد از سر حضور خود تقابل سنت و مدرنیته را به جدال ” خیر” و” شر” و نبرد” اجماع” در برابر “فردیت و تفکر انتقادی” تبدیل نماید . ” ر ” ای که توریست را به تروریست تبدیل می کند و دال و مدلولی نیک را به دال و مدلولی پلشت ، تغییر ماهیت می دهد تا ناشی از این بازی زبانی ، در جدالی واقعی تروریست منتج از آن به جنگی خشن و تمام عیار علیه انسانیت دست یازد .
توریسم ، در ذات خود پلورالیسم(تکثر) ، تفاوت و تنوع ، پذیرش ودرک حضور دیگری و مدارا ارج می نهد و انسان محلی را به ملی و شهروند ملی را به جهان وطنی تبدیل می کند تا عشق را جایگزین ناسیونالیسم سازد و گفتمان ” بنی آدم اعضای یکدیگرند ” را تقویت سازد . توریسم ، مروج صلح است و تعصب می زداید ، ارتباطات انسانی را گسترش داده ، ” دیگری ” (به رغم لویناس ) در آن ارزشمند شمرده می شود و دموکراسی را ترویج داده و تقویت می سازد .
از سوی دیگر تروریست ؛ در ذات خود ، نفرت باز تولید می کند و نفرت ناشی از آن ، ” دیگری ” را دشمن و خصم پنداشته و در نتیجه ی آن ، خشونتی مستمر علیه انسان شکل می گیرد . گفتمان تروریسم ، مبتنی بر تعصب ، خشونت و نفرت است و بر این اساس دگماتیسم ، تقویت می شود و ” من برتر سیاسی ” ( پیشوا ) ( super ego ) و هرچه متعلق به این ” من برتر ” است ارزشمند شده تا آنجا که من ها و ماهای دیگر فدایی و قربانی متعلقات یک ” من برتر ” می شود. مایی پیرو ، که مریدان ما زوخیستی یک پیشوای سادیستی و خشن ( من برتر ) هستند، که از او جز نفرت و خشونت علیه دیگری برای اثبات خود ، تراوش نمی شود و رهروان نیز همه در کسوت تروریست در خدمت اویند .
- نفت و تروریسم ، مالیات و توریسم
کشورهای استخراجی بویژه کشورهایی که از استخراج نفت ، چرخ اقتصاد خود را می چرخانند اکثراً دارای نظام های سیاسی استبدادی هستند . این حاکمیت های سیراب شده از نفت ، متأثر از درآمد نفت ، خود را نیازمند جامعه و مردم نمی پندارند و به جای پاسخگویی و احترام مردمان خویش به تقویت پلیس و ارتش خود بیش از سایر موارد توجه می کنند . نفت ، تنها یک ماده جهت تولید انرژی نیست ، در تأویلی تاریخی و اجتماعی از این ماده ی سیاه ، میتوان سیاهی آن را در تیره بختی روزگار مردمان آن دیار مشاهده نمود . نفت ، مایعی سیاه رنگ است که ریشه در استبداد و استعمار دارد . مردمان سرزمین های نفت خیز یا نیاکانی داشته اند که تجربه ی استعمار داشته اند و یا اینکه خود و فرزندانشان خاطرات استبداد و توتالیتاریسم را در ذهن خویش واگویه می کنند . استعمارگران اگر در سرزمین های آمریکا به دنبال طلای سخت و جامد بودند و سرخ پوستان را به شهروندان درجه ۲ و ۳ تبدیل نمودند پس از مدتی راهی سرزمین هایی شدند که طلای آن مایعی سیاه رنگ بود که اگر سختی و انجماد طلا را نداشت اما به جای آن جامعه و نظام سیاسی استبدادی سخت و محکمی داشتند . نفت ، سیاه است و سیاهی آن تیره بختی مردمان آن دیار را منعکس می کند . نفت به مثابه آب نیست که خود را بتوان در آن دید که که دیدن را به ندیدن مبدل می سازد و دیده را به سیاهی رهنمون می سازد .
با اینکه به ظاهر نفت ها ، ملی شده و عصر استعمار بسرآمده اما نفت ، همچنان تیره بختی مردمان مالک خود را رقم می زند . مردمان کشورهای نفتی ، کمتر تجربه ی دموکراسی و رهایی را دارند و تنها استعمار ، جای خویش را به استبداد داده و چکمه های نفت رنگ ، خیابان های آزادی را به اشغال خود در آورده است .
نفت ، خصلتی دیکتاتور منشانه و دشمن پرورانه دارد. این خصلت را از آغاز کشف خود بر مردمان مالک بخشیده است تا فروشندگان مالک آن استبداد را تجربه کنند و خریداران دموکراسی را .
نفت ، در ذات خود خشونت و تاریکی دارد و اگر نوری نیز افکند ، آن نور از انفجار و آتش سوزی است .
نفت ، دیکتاتور پرور است . نفت به مثابه ملیجک سلطان ها ، بادمجان دور قاب چین است و توهم دیکتاتور را در استمرار استبداد دامن می زند . نفت ، با سرمایه سازی مدام خود در جیب حاکمیت استبدادی ، توهم عدم نیاز به مردم را به مستبد متبادر می کند تا مالیات که کارکردی پاسخگو کننده برای حاکمیت ها داشته باشد محلی از اعراب نیابد و در عوض ، نفت با تقویت گفتمان پلیسی و امنیتی ، شهروندان را در فضای رعیتی نگاه دارد . در کشورهای نفتی بواسطه خصلت اقتصاد تک محصولی نفت ، سیاست نیز تکروانه است و تکثر سیاسی وجود ندارد . تک حزبی ، تک روزنامه ای و تک عقیده ای منبعث از اقتصاد تک محصولی نفت است و پلورالیسم و مدارا ، سرکوب شده و کلیه اقلیت ها در آن منزوی و مهجور هستند .
نفت ، در ادامه مسیر خود از استعمار به استبداد به بسط خشونت در خارج از مرزها نیز رسیده ، با یک بررسی تبارشناسنامه می توان تشخیص داد که در هزاره ی سوم و جهان پسا ۱۱سپتامبر ، چگونه کشورهای نفتی بنیادگرا تروریسم را در خارج از مرزهای خود تقویت کردند و به جای گسیل توریست به دیگر کشورها ، تروریست صادر کردند . ” معمر قذافی ” ، ” صدام حسین ” “بشار اسد ” بن لادن ” و . . . پیشروان این بسط خشونت و تروریست ناشی از قدرت نفتی در خارج از مرزهای خود بودند .
در جوامع وابسته به نفت ، همه چیز در گرو یک خواست فردی است و تفاوتی نمی کند که خواست اقلیت یا اکثریت باشد آن خواست ، خواستی است که با خشونت ، حاکمیت می کند و به دیگری نفرت دارد و بر اساس این نفرت به جهان تروریست صادر می کند و . . .
جامعه باز ، جامعه پلورالیستی و بده بستان و تعامل گرایانه است . در این جوامع ، دولت وابسته به نفت نیست که وابسته به مالیات است و به همین دلیل دولت پاسخگوست و جامعه مدنی ، قدرتی افزون تر از حاکمیت رسمی دارد . در اصل کنش دولت ، بستگی به واکنش جامعه و کسب رضایت عموم دارد و منافع ملی در منافع جهانی تعریف شده و ارزشمند شمرده شده است و شهروندان آن توریست هایی عاشق میهن و جهان وطنی هستند .
لینک کوتاه: