- موضوع خبر : اخبار اجتماعی
- شناسه خبر: 1720
بنا به رسم پسندیدهای که از سالها پیش در میان مسوولان اجرایی کشوری و استانی وجود داشته است، هرچند وقت یکبار جلسهای با فعالین مدنی گرفته میشود تا فرصتی فراهم شود که صدای این قشر مسوول و دغدغهمند جامعه شنیده شود و تلاشی به جهت برطرف کردن این دغدغهها صورت گیرد. اما سوالی که همواره میتواند ذهن را به خود مشغول کند این است که با وجود تعدد جلسات اینچنینی، در عمل برونداد مشخصی حاصل نمیشود و تقریبا میتوان گفت این جلسات هیچ گونه حاصل مشخصی را از خود برجای نمیگذارند، چراکه اگر بخواهیم ساختارهای مدنی جامعه خود را به عنوان ساختارهای تعدیل-کننده و اصلاحکننده بدنه اجرایی و سیاسی کشور بدانیم، باید شاهد تغییرات ملموس بعد از هر یک از این جلسات باشیم، اما در عمل نتیجهای کاملا عکس را مشاهده خواهیم کرد و همین امر سبب شده است تا در جلسات اینچنینی تنها شاهد مطالبات تکراری، لحظهای و حتی خالی از فکر باشیم. امری که استان ما نیز از آن مستثنی نیست. آنچه در ظاهر به نظر میرسد این است که جلسات با فعالین مدنی تنها حالتی تشریفاتی به خود گرفته است.
اما برای اصلاح این ساختار باید کجای ماجرا را اصلاح کرد؟ آیا ناکارآمدی دولت و ساز و کارهای اجرایی آن چنین شرایطی را فراهم کردهاند یا ضعف و نبود تفکر منسجم و تکامل یافته در میان ساختار مدنی؟ از طرف دیگر حتی میتوان یک قدم به عقبتر برداشت و به بازخوانی رابطه بین فعالیت مدنی، جامعه و دولت پرداخت و بار دیگر این سوال را مطرح کرد که وجود نهادهایی غیردولتی که بر پایه دغدغههای فردی و اجتماعی بنا شده است، چه لزومی دارد؟
خود ناگفته پیداست که هر سوال بالا پاسخی مفصل را طلب میکند، اما شاید بتوان به طور خلاصه گفت که تقریبا همه موارد فوق در ایجاد این دور باطل در رابطه بین دولت و ساختارهای اصلاحی نقش داشتهاند. دولت در ایران به سبب پیشینه تاریخی خود و ساختار وابسته به فروش مواد خامی که دارد، همواره نگرشی از بالا به پایین نسبت به روندهای اصلاحی داشته است و تنها اصلاحاتی را برتابیده است که از درون خود شکل گرفته باشد، همچنین ضعفهای اساسی در ساختار فعلی سبب شده است تا بدنه دولت توان هرگونه تغییر و چابکی را از خود بگیرد و همین امر میتواند مهمترین نشانهای باشد که باید فعالین مدنی به جای آنکه به دنبال دستآویزی برای دستاندازی به دولت باشند، راه دیگری را برگزینند و فاصله خود با بدنه دولت را افزایش دهند. از طرف دیگر پاسخگو نبودن مسوولان اجرایی، عدم اتکا به دادههای آماری و استفاده از ادبیات محاورهای، نبود شفافیت در حدود اختیارت سازمانهای اجرایی، نبود تخصص، نبود انگیزه و از همه مهمتر فساد سازمان یافته دست به دست هم دادهاند تا تقریبا تمام اجزا دولت از استانداران تا روسای ادارات و حتی سادهترین کارمندان دولتی تبدیل به ماشینی شوند که تنها توان بازی کردن در زمینی که از قبل مهیا شده است را داشته باشند و نه چیز دیگر.بحث اما به همین جا خلاصه نمیشود؛ نهادهای مدنی در جامعه ما و در راس آنها سازمانهای مردم نهاد نیز از ضعفهای بنیادین رنج میبرند. به راستی باید از خود پرسید که آیا واقعا این نهادهای «اصلاحگر» که مهمترین وظیفه آنها ایجاد روندهای اصلاحی در سطح خرد و کلان است در چنین قامتی ایستادهاند؟ کارحتی به جایی رسیده که بعضی از این نهادها به یک قسمت کاملا دولتی تبدیل شده و فراموش شده است که دولت تنها باید در نقش یک بسترساز و آموزش دهنده در این عرصه وارد شود و نه تامین کننده مالی! از طرف دیگر نبود زمینه فکری مناسب، نبود آموزش کافی در حدی که بسیاری حتی اصول اولیه فعالیت مدنی را نمیدانند، در کنار عواملی دیگر نظیر از بین رفتن روحیه پرسشگری و از بین رفتن حافظه جمعی شرایط نامناسبی را در این زمینه فراهم کرده است.
در استان بوشهر نیز علاوه بر موارد فوق، نبود رشتههای آکادمیک نظیر جامعهشناسی که در سطحی بالا اقدام به پرورش دانشجو کنند نیز باعث بدتر شدن شرایط شده است، چراکه بیشک بدون انجام تحقیقات عمیق و اساسی نمیتوان دست به اصلاح ساختار زد .
همچنین نبود مراکز تحقیق و توسعه که بتواند حامی چنین تحقیقاتی باشد و نبود گفتمان تخصصی در سطح کلان همه و همه دست در دست هم دادهاند که استان بوشهر که صاحب یکی از پویاترین، غنیترین و اصیلترین فرهنگهای جنوب کشور است، وارد دور باطل در عرصه فعالت مدنی و اصلاحگری شود و بدون شک آثار این عقب ماندگی در تمام ساختارهای سیاسی، حزبی، اجرایی و فرهنگی خود را نمایان خواهد ساخت و چه بسا که چنین نیز شده است؛ مگر نه این است که موسیقی و ادبیات بوشهر که آمیختهای از زندگی سنتی مردم بوشهر و احساس آنهاست رو به زوال است؟
کدام سازمان و نهادی جلوی این امر را گرفته است؟ مگر نه این است که احزاب سیاسی استان از نبود کار تشکیلاتی و نبود دانش کافی به جهت تربیت نیروهای جدید رنج میبرند؟ کدام تفکر اصلاحگر و سازمان یافته است که فقر و حاشیه نشینی در بوشهر را سازماندهی کند؟ نباید از یاد برد که فقر مالی و فرهنگی در بوشهر نه از طریق شعلههای زهرآگین نفت و گازش بلکه از طریق دغدغه مردمانش برطرف خواهد شد و تا وقتی که شاهد پویایی تفکر مدنی نباشیم، وضع به همین منوال خواهد ماند.
پس شاید بهترین راه برای آغاز اصلاح و بهبود شرایط جامعه از طریق نهادهای مدنی در استان بوشهر، بازگشتن به اصل تعریف و کارکرد این نهادها باشد، از طرف دیگر باید با راهاندازی رشتههای مرتبط با این مباحث در دانشگاه مادر استان بتوان پس از چند سال و با جمع آوری نخبههای اجتماعی استان از سرتاسر کشور شاهد شکلگیری یک تیم منسجم در کنار افراد دغدغهمند برای شروع فرآیند تغییر باشیم، امری که متاسفانه در طول چند سال گذشته و با وجود شعارها و تلاشهای فراوانی که انجام شد بر زمین مانده است. نباید از یاد برد که در هیچ کجای جهان نمیتوان از بالا اصلاحات عمیق را شروع کرد و تنها راه رسیدن به آن ایجاد نهادهای موازی و اصلاحگر در کنار ساختار دولتی برای اصلاح تدریجی امور است.
شرق بوشهر
لینک کوتاه: